وقتی اجازه و رخصتِ تجاوز و تعدی به ديگری، از طرفِ مقامی مورد احترام، صادر شود گویا دیگر هيچ ترمز عاطفی و عقلی برای تعديل خشونت وجود ندارد.
وقتی اجازه و رخصتِ تجاوز و تعدی به ديگری، از طرفِ مقامی مورد احترام، صادر شود گویا دیگر هيچ ترمز عاطفی و عقلی برای تعديل خشونت وجود ندارد.
در جوامعی که ”فرهنگ نقد“ وجود ندارد و از ”تفکر نقادانه“ هم جلوگیری بعمل می آید بدون تردید باید شاهد بزرگترین آسیب های انسانی و اجتماعی باشیم.
هر قدرت یا نهادی که خود را پاسخگوی مردم نداند بدون تردید به فساد کشیده خواهد شد، لذا هیچ مسئول یا نهادی حق ندارد خود را مصون از پاسخگوئی به مردم بداند.
در جامعه ای که نیازهای اساسی انسان به موقع و با شیوه مناسب پاسخ داده نشود و ”حقوق“ و ”کرامت انسانی“ حفظ نگردد بدون تردید هیچ انسانی نمی تواند احساس رضایتمندی و خشنودی داشته باشد.
عشـق را نمی توان زنجیـر کرد یا در گاوصندوق نگاه داشت و یا با کنتـرل های شـدید از آن نگهبـانی کرد، بلکه عشـق ”آغوش امن“ می خواهد. لذا آگاهی از حد و مرز دوست داشتن ضروریست.
امروزه، ”روشنفکر“ کسی است که بیش از همه دردِ دین دارد و دغدغه احیاء انسان، لذا، احساس رسالت می کند تا نسبت به اصلاح دین و احیاء انسان و انسانیت، اقدام نماید.
بزرگترین و ارزنده ترین عمل یک مرد را می توان”زن داری“ نامید، زیرا راز سعادتمندی خانواده در آن است و خانواده کوچکترین عنصر یک جامعه است. بنابراین ”سعادتِ جامعه“ منوط به ”سعادت خانواده“ است.
به دلیل تفاوت ساختاری در جنس زن و مرد، ”دنیـای مردان“ با ”دنیای زنان“ متفاوت است. با توجه به اینکه هر دو انسان و از خصوصیات انسانی برخوردارند اما از سلیقه ها و نیازهای متفاوتی نسبت به هم برخوردار می باشند.
چون بین آنچه ما هستیم و آنچه باید باشیم فاصله زیادی است کسانی که می خواهند از عادت ها و تلقین ها و تقلیدها رها شده و دوباره متولد تا به آن که باید باشند نزدیک شوند، لازم است خود را مجهز به سلاح ”نقد“ و ”ارزیابی“ و ”راهیابی“ و ”سنجش“ بنمایند.
دولت مردانِ پاک سرشت، که به حقیقت خود را ”خادم“ و ”پاسخگوی“ مردم می دانند با استفاده از عقل و با تجربه و عبرت از تاریخ، چنان نظام انسانی ای بپا می کنند که در آن ” آبرو“ و ”جان“ مردم ارزان نبـاشـد، بلکه ”انســان به جهانی“ و ”آدم به عالمی“ بیارزد.