یک زندگی موفق و رضایت بخش به صورت ”تصادفی“به وجود نمی آید بلکه نیاز به ”آگاهی“ و ”سازندگی“ دارد.
نخست بهتر است بدانیم لازمه کیفیت بخشی به روابط همسران، وجود ”علاقه“ ما بین آنان است و بدیهی است که فقدان آن، مانع کیفیت بخشی و ارتقاءِ رضایت مندی به روابطِ همسران خواهد بود. لذا پس از داشتنِ علاقه مابین همسران، چنانچه خواستار بهبود و ادامه زندگی هستند ابتدا می بایست دو طرف با نگاه مثبت به هم بنگرند و برای ایجاد روابط مثبت و سازنده، به دنبال اصلاح رابطه خود و یا تکمیل آن رابطه بکوشند، که البته نیاز به کسب آگاهی های لازم و مهارت در این امور دارد زیرا رابطه صمیمانه و درک همدلانه میان زن و شوهرها، ”آموختنی“ است و نیاز به یادگیری دارد یعنی مانند رنگ چشم یا رنگِ پوست نیست که ارثی و ژنتیکی باشد، بلکه اکتسابی است که باید آموخته شود. و بدیهی است که عدمِ آگاهی از چگونگی رابطه کیفیِ همسران، موجب بداخلاقی ها و رفتارهای منفی و مخرب فردی و اجتماعی می گردد تا جائی که ادامه زندگی غیر قابلِ تحمل می شود و خواهان فاصله و جدائی از یکدیگر می شوند که باز آن هم عوارض بسیار منفی و مشکلات فراوان دیگری برای ”فرد“ و ”خانواده“ و ”جامعه“ و ”کشور“ دارد.
براستی مسئول این اتفاقات ناگوارِِ خانواده ها کیست؟ چه کسی به جوانانی که می خواهند زندگیشان را زیر یک سقف آغاز کنند باید یاد بدهد که چطور با هم رفتار کنند؟ و هنگام ”مشکل“ به چه کسی مراجعه نمایند؟… چه کسی باید برای وارد شدن آنها به دنیای جدید که کم از سر زمین عجایب ندارد آنها را آگاه کند؟ تا از صدها و هزاران مشکل دیگر پیشگیری گردد؟ پدر و مادرها که معمولاً بزرگترین کمکی که می کنند این است که با چانه زدن ها مهریه را بالا پائین ببرند و یا مخارجی آنچنانی هزینه کنند تا با جشنی که می گیرند چشم ها را خیره و دشمنان را کور کنند!… البته شاید هم آنها گناهی نداشته باشند زیرا کسی به پدر و مادرها نیـاموخته که آنها هم بتوانند به فرزندشان بیآموزند و همینطور… تا بالاخره این حلقه به ”مسئولین حاکم بر فرهنگ جامعه“ می رسد که مسئولیت ”فرهنگ سازی“ و ”اصلاح“ و ”رشد“ انسان ها را عهده دارند!..
بهر حال همانطور که بارها گفتیم، یک رابطه خوب و مفید بین زن و شوهر، هنگامی شروع می شود که آنها از آگاهی لازم و مهارت در این امور برخوردار باشند یعنی بدانند ”عوامل مخرب“ و ”عوامل سازنده“ در زندگی چیست؟ و چگونه عادات سازنده را جایگزین عادات مخرب نمایند؟. که در اینجا برای روشن تر شدن موضوع، چند نمونه از عوامل مخرب و عوامل سازنده را عنوان می نمایم که می بایست جداً از عوامل مخرب زا اجتناب کرد، مانند: عیب جوئی، سرزنش، شکایت، غُرغُر، تهدید، تنبیه، باج دهی، کنترل گری… و نیز می بایست عوامل سازنده را بکار گرفت و آنها را جانشین عوامل مخرب نمود، مانند: رفتارهای پیوند دهنده، حمایت، تشویق، گوش بودن، پذیرش، اعتماد، احترام، بحث و گفتگو و کنار آمدن با اختلافات و…
قابل توجه است ”موقعیت شناسی“ و ”آگاهی“ از آدابِ گفتگو و ”مهارتِ مذاکره“ داشتن، ضروریست. زیرا می تواند در حل مشکلات و ایجاد تفاهم معجزه کند. همچنین آگاهی از عواقبِ بی توجهی و یا زورگوئی و کنترل گری را هم بهتر است بدانیم زیرا هر چه اطلاع انسان از چگونگی روابط زن و شوهر بیشتر، زندگی آنها رضایت بخش تر و از احساسِ تعلقِ خاطر بالاتر و صمیمانه تری برخوردار خواهند شد. لذاست که می گویند وقتی هر یک از همسران، با روحیه همکاری و عملکرد مسئولانه، تلاش در جهتِ جلبِ رضایتِ دیگری نماید بدون تردید در ایجاد رابطه خوب و رضایت بخش موفق خواهد شد زیرا همسران آگاه و فهیم، هر گفتار و رفتارِ منطقی ای که ایجاد دوستی و صمیمیت بیشتری بنماید انجام می دهند و همواره از گفتار یا رفتارهائی که باعث کدورت و دوری می گردد، پرهیز می کنند. زیرا به تجربه آموخته اند که نه تنها رفتارهای منفی و مخرب، موجب فاصله و دلسردی می گردد که گفتارهای نسنجیده و زشت هم موجب جریحه دار شدن احساسات و شخصیتِ طرف مقابل می گردد. مانند کنترل گری های بی مورد یا انتقادهای مدام و یا زورگوئی و استفاده از کلمات زشت و توهین آمیز… که باعثِ برخورد و تیره شدن رابطه و حتی مشاجره می شود و خلاصه خشم و توهین و تنبیه های لفظی و جسمی و نیز لجاجت ها، تهدیدها و قدرت طلبی ها و بالاخره احساس ”مغبونیت“ و قربانی شدن را به دنبال دارد که باعث فاصله (طلاق عاطفی) و جــدائی(طلاق قانونی) می گردد که عارضه های بسیار منفی و مخرب و تلخی دارد…
اما اگر همسران از چگونگی ایجاد روابطِ متعادل و سالم، آگاهی داشته و تفاوت های ساختاری را امری طبیعی بدانند، همسرشان را همان طور که هست، می پذیرند و سعی می کنند از نگاه او هم با زندگی آشنا شوند تا بتوانند باورها، اندیشه ها، احساسات و رفتارهای او را درک کنند. همسران فهیم و آگاه به خوبی می دانند که هیچ کس کامل نیست و اشتباه حق مسلم همه است زیرا انسان ”جایزالخطا“ است، لذا به جای مقابله با همسر و توهین و تهدید و مشاجره نمودن، به انگیزه آن توجه کنند و به گفتگوی با مهر و بدون خشونت روی می آورند تا بتوانند تأثیر گذار باشند و تفاوت ها را با انعطاف پذیری هم، شناسائی و کم کم به ”تفاهم“ نزدیک و مبدل سازند و پاسخی درست، سازنده و منطقی برای هم داشته باشند. و همواره با تعریف و تأئیدِ رفتـار و احساساتِ مثبت همسرشان، او را مورد تشویق قرار می دهند… و دیگر از دعوا و کلمات ناخوشایند، یعنی از سرزنش و گلایه، نق زدن و تهدید، تحقیر و تنبیه و یا از کینه ورزی و حسادت و رنجاندن و کنترل کردن… و خلاصه از لطمه زدن به رابطه… خود داری و اجتناب می کنند بلکه با ”توجه“ و ”محبت“ به او، صادقانه ارتباط ”صمیمانه“ بر قــرار می سازند.
آری، زندگی زناشوئی را می توان همانند پرورش گل های باغچه دانست که هر روز می بایست به آن توجه و رسیدگی شود و از آن مراقبت گردد تا شاداب و سر حال به رشد خود ادامه دهند، در غیر اینصورت یعنی بی توجهی و غافل شدن از گل، باعث می شود تا آنها پژ مرده شوند. بنابراین در رابطه با همسرداری هم، حفظ عشق و صمیمیت و رشد و تداوم آن از اهمیت بالائی برخوردار است.
اگر هر یک از زوج ها در زندگی مشترک، خود را مسئول بدانند که در ساختنِ ”رابطه ی بهتر“ نقش مثبت و سازنده ای بر عهده دارند، می توانند با مهربانی و گفتمانِ منطقی و برنامه ریزی های سنجیده، در همسرشان اثر داشته باشند و به عنوان پاداشِ رفتارِ درست خود، زندگی مشترکِ پر باری را تجربه کنند زیرا یک زندگی موفق و رضایت بخش به صورت ”تصـادفی“ بوجود نمی آید بلکه نیاز به آگاهی های لازم و سازنده دارد. بنابراین برای اینکه عادت های منفی و مخرب خود را کنار بگذاریم باید شیوه و ابزارهای مثبتی را جایگزین آن کنیم و هدف های مثبتی برای زندگی مشترک در نظر داشته باشیم… و نیز بدانید که از زندگی مشترک چه انتظاراتی دارید؟… باورها و اولویت های زندگی خود و همسرتان را بشناسید و به آنها توجه کرده، خود را متعهد به اجرای آن بدانید.